تعریف روان شناسی اجتماعی عبارت است از نفوذی که مردم بر عقاید و رفتارهای دیگران دارند و در ادامه به موضوعاتی پرداختیم که چگونه نفوذ اجتماعی میتواند ارزشها را به ضد ارزش تبدیل کند و برای جماعت توتم و تابو بسازد(مثلا تبلیغات خوراکی در تلویزیون مستقیماً میتواند بر تغذیه نوجوان وخرید همان خوراکی منتهی شود و یا مثالهایی ار قبیل پاداش و نتبیه دانش آموزان توسط معلم و وادار کردن متابعت افراد برای یکرنگ نگه داشتن یک جماعت و…) و در ادامه به موضوعاتی می پردازیم که اشاعه یک رفتار مناسب بدون متابعت و وادار کردن افراد با پاداش و تنبیه و توسط درونی کرن ارزشها و مشاهده رفتار صحیح تحقق میپذیرد.
انسان همواره در طول زندگی خویش در بین ارزشهای فردی و ارزشهای مربوط به همرنگی با جماعت در تنش به سر میبرد.به طور مثال سام شخصی است که نامزد انتخابی ریاست جمهوری خویش را انتخاب کرده است ، اما به ناگاه وقتی در جمع دوستان خویش قرار میگیرد ، تغییر رای میدهد.چه عاملی سبب تغییر رای سام شده است؟؟آیا وی انسانی بدون آگاهی و بی اراده است که جمع به راحتی نظر وی را تغییر داده؟آیا سام انسانی با بینش و آگاهی است که  نظر درونی اش به هیچ عنوان تغییر نمیکند و وی فقط برای همرنگی با جماعت و اخذ پاداش(دوستی بیشتر)و دوری از تنبیه(طرد شدن از گروه دوستان و استهزاء آنها )به صورت صوری و به ظاهر و فقط به دلیل فشار گروهی نظرش تغییر کرده است؟آیا اگر به صورت محرمانه سام را تعقیب کنیم در میابیم که او واقعا به نامزد انتخابی خودش ایمان و اعتقاد درونی داشته و در روز راگیری به همان انتخاب روز اول خودش رای خواهد داد؟تا چه اندازه گروه اندیشی و وحدت نظر اکثریت و هم اندیشی افراد قادر است تفکر معدودی از افراد را تحت شعاع قرار دهد؟کسی که نظر خلاف و منحرف از جمع میدهد نظرش درست است یا نه؟؟؟
نوجوانی که با اطلاع کافی از اینکه دوست صمیمی اش فردی ضد اجتماعی است و فقط برای ایستادن جلوی پدر و مادرش و صرفاً فقط برای لجبازی به دوستی اش ادامه میدهد را نمیتوان یک منحرف مثبت نامید .هنجار شکنان مثبت میتوانند با ادله و با فکر و بینش و آگاهی جماعت را به گونه ای با خود به اتفاق نظر برسانند که موجب تحولات فکری و روحی در جمع شوند .هنجار شکنانی در سطح وسیع تر به صورت معجزه آسایی  طرز فکر و هنجار شکنی آنها موجب بروز انقلاب های بزرگ در جوامع شده است و آنها را تبدیل به اسطوره های بزرگ در دنیا کرده است مانند گاندی و… که ارزشهای درونی داشته اند و بدون ترس از شکنجه و با اقتدار و ثبات ارزشهای اخلاقی و انسانی را حتی به نسلهای بعدی منتقل کرده اند.
در آزمایشی که توسط یک آزمونگر انجام گرفت و سوال از آزمونگران در مورد طول و ارتفاع سه خط، به این نتیجه رسیدند که اتفاق نظر عده ای در جمع که به سوال کاملا غلط جواب دادند میتواند باعث شود که کسانی که به سوال کاملا صحیح جواب دادند به جواب صحیح خود شک کنند.مشاهده میکنیم که نفوذ جمع چگونه میتواند فردی که قادر به تصمیم گیری صحیح نیست را تحت شعاع قرار دهد.اما به بیان این مطلب مهم هم میپردازیم که در جائی که شواهد فیزیکی و مادی نامعین و مبهم میشود مردم اتکای بیشتری به واقعیت اجتماعی و رفتار دیگران میکنند و منشاء عمل خود را طبق رفتار دیگران قرار میدهند، به طور مثال کسی که به علت جابه جائی تابلوهای وروی زنانه و مردانه سرویس بهداشتی نمیداند که از کدام وردی وارد شود منتظر میماند و میبیند که آقایی از درب سرویس بهداشتی خروج میکند و وی به این نتیجه میرسد که حتما سرویس بهداشتی مردانه است و تصمیم برای اینکه از کدام درب وارد شود را میگیرد. و یا گاهی برای اشاعه یک فرهنگ مطلوب که عاری از پاداش و تنبیه است میتوان جامعه و گروه خاص را در وضعیتی قرار داد که با مشاهده رفتار صحیح ، آن رفتار خاص را با مشاهده و بینش و آگاهی درونی سازی کنند، به عنوان مثال در آزمونی که برای اشاعه فرهنگ صرفه جویی در مصرف آب بود ، عده ای از افراد که با آزمونگر همراه بودند در حمام عمومی زیر دوش آب و موقع لیف زدن آب را میبستند و آزمونگر متوجه شد که بعد از چندین روز افرادی که این رفتار را مشاهده میکردند موقع لیف زدن آب را میبستند ، در اینجا میبینیم که افراد حتی بدون متابعت و اخذ پاداش و تنبیه(مثل جریمه کردن رانندگان به علت نبستن کمربند) چگونه میتوانند رفتارهای درست را در گروه و یا جامعه با فقط مشاهده درونی سازی کنند و منشاء رفتار خود قرار دهند. و جالب تر این که همرنگی ناشی از مشاهده رفتار دیگران به منظور کسب اطلاع از عمل مناسب، گسترده تر و عمیق تر از نوع همرنگی است که به خاطر مقبولیت یا احتراز از تنبیه صورت میگیرد.
تحقیقات فراوان نشان داده است که شان و منزلت اجتماعی و حتی نحوه لباس پوشیدن و اونیفرم افراد در جامعه میتواند دیگران را به طور ناخوداگاه دعوت به رفتار مورد نظر کند و در حقیقت الگوسازی رفتاری  صورت گیرد.در موضوع مورد بحث ما که همان همرنگی با جماعت می باشد افراد در جمع دوستانه راحت تر نظرات مخالف خود را اعلام میدارند و یا اینکه اگر در جمع فرد آزمودنی فقط یک نفر را برای همراهی کردن با خود ببیند ، تمایل برای همرنگ شدن با جماعت که ممکن است نظر درست یا غلط ارائه داده باشند ، به شدت کاهش پیدا میکند و در اینجا قدرت و فشار گروه را میتوان کم کرد.
عواملی که سبب افزایش و کاهش همرنگی با جمع میشود:

۱)وادار ساختن فرد به متعهد بودن بر قضاوت اولیه خودش
۲)نوع شخصیت فرد(افرادی که عزت نفس و آگاهی پائین تری دارند بیشتر با گروه همرنگ میشوند)
۳) چه کسانی اعضای گروه را تشکیل میدهند؟آیا  افراد متخصص گروه را تشکیل میدهند؟
۴) تفاوت های فرهنگی(مثلاً در ژاپن که فرهنگ جمع گرایی بیشتر است تمایل افراد به همرنگی در جمع کاملاً افزایش می یابد ، برخلاف جوامع فرد گرا مثل فرانسه)
۵)زنان بیشتر از مردان همرنگی با جماعت را نشان میدهند.
۶) اگر شخص حس کند که در جمع مورد قبول است بیشتر نظرش را اعلام میکند حالا چه مثبت و چه منفی باشد.
۷)لباس افراد در اجتماع و گروه  نقش بارزی دارد ، مثلاً کسی که اونیفرم نظامی به تن دارد رفتار سازی و پیروی از افراد جامعه از وی به مراتب بیشتر است.و یا کسی که نقش بارز حکومتی دارد و یا کسی که مثلا در سینما بازیگر شاخص به حساب می آید حتی میتواند در پیروی از افراد جامعه برای الگلوسازی برای نوع لباس پوشیدن و یا نحوه حرف زدن و یا …. به حساب بیاید.
۸) هر چقدر صداقت و تخصص فرد در گروه بیشتر باشد امکان پیروی و همرنگ شدن جماعت با او بیشتر خواهد شد.
نفوذ اجتماعی و هیجان:
آزمایشهای پژوهشگران نشان میدهد که مردم حتی برای ارزیابی کیفیت هیجانهای خود نیز از دیگران پیروی میکنند. خلاصه آزمایش شاختر و سینگر این است هنگامی که واقعیت مادی و فیزیکی روشن و قابل توضیح باشد، هیجانهای آزمودنی ها خیلی کم تحت تاثیر رفتار دیگران قرار میگیرد اما هر گاه آزمودنی  ها تغییرات فیزیولوژیکی شدیدی احساس کنند که منشاء آن نامعلوم باشد، احساسات خود را بر اساس رفتار کسانی که آنها هم موقعیتی مشابه دارند به صورت خشم و غضب و یا نشاط و شادمانی تفسیر میکنند.
نفوذ اجتماعی به قدری مهم است که در بعضی از نهادهای جوامع حتی میتواند موجبات مرگ و یا زندگی افراد را رقم بزند.مثلاً اگر فردی که قرار است حکم دادگاهی دهد برداشتش از قانون این باشد که قانون ، قاضی هایی را که مخالف با اعدام باشند را تائید نمیکند، حتی ممکن است نسبت به گناهکار بودن فرد متهم متقاعدتر رفتار کند.